حکایت نـبرد ارادهها در شکرسـتان ایران
وقایع صنعت – «دهخدا» را با لغتنامه بینظیرش میشناسند؛ او ادیب، شاعر لغتشناس ایرانی است و در همه این زمینهها بسیار باذوق و دانش و متبحّر بود؛ لغتنامهاش در بیش از پنجاه جلد (بیست و شش هزار و چهارصد و هفتاد و پنج صفحه)، گنجِ رنجی است که در چهل سال به ثمر نشست و روزگار گرد نسیان بر آن نپاشد.
یک دهه پیش، در چنین روزهایی ، نام این ادیب سرشناس بر جدیدترین کشت و صنعت نیشکری شکرستان ایران نقش بست؛ این واحد نیشکری در گذر این سالها، فراز و فرودهای زیادی پشت سر گذاشت؛ در برههای، نفسهایش از بیآبی به شماره افتاد و در زمانی دیگر، آب از سرش گذشت و در سیلاب غرق شد؛ اما در همه این گیرودارها، نامش بسانِ دهخدا، این ادیب و لغتشناس پرآوازه ایرانی، درخشید و زیر بار گران، کمر خم نکرد و اکنون، کام مردم را ثمره و ثمراتش شیرین کرده است.
کلنگ نیشکر دهخدا در مسیر جاده معروف دغاغله تیرماه ۱۳۸۰ از سوی وزیر وقت جهاد کشاورزی به زمین زده شد و چند سال بعد صدای دروگرهای برداشتِ نیشکر در مزارع آن پیچید؛ تاریخِ این واحد نیشکری مملو از حقایقی در فتح قلههای رفیع باورهاست که همتها را در پیچ تندِ سیلاب و خشکسالی محک زد و مردان نیشکر، سربلند از آن بیرون آمدند.
محک اول، تابستانِ سال ۹۷ و تازیانه خشکسالی بود که حالِ نیشکر دهخدا را ناخوش کرد و بیآبی، زردی را بر رخسارهاش نشاند و شیره جانش را گرفت؛ در این سال، نجوای عطش نیشکر در هُرمِ نفسهای سوزان، پیچید و «بارحِ تموز»، زمین زیر پایش را تَرَک داد و هیولای ریشهخوار را به جانِ ریشههایش انداخت.
تابستان ۹۷، سالِ سقوطِ آزادِ تولید در پَر پَر شدن جوانههای نیشکر بود، سالی بد که نیشکر زیر شلاق خشکسالی قامتش خمیده شد و اندوهی سهمگین، ترنّم شیرین را از دشت خوزستان ربود.
یک سال بعد، هنوز قامت نیها زیر بار خشکسالی خمیده بوده که سیلاب، این واحد نیشکری را درنوردید؛ پس از این سیلاب ویرانگر، کمتر کسی تصوّر میکرد قامت خمیدهی نیشکر، بار دیگر راست شود و بتواند استوار در راه خودکفایی کشور قدم بردارد.
آن عده که مستقیم نظارهگر این اتفاق ناگوار بودند، با دیدن این حجم از آسیبها، شاید در دلشان فاتحهای برای پایان صنعت نیشکر خوانده باشند؛ ابعاد خسارتها آنقدر بیشمار بود که امیدها از بازگشت دوباره نیشکر به چرخه تولید، قطع شده بود؛ اما نیروهای نیشکر بهجای دمیدن در کوره ناامیدی، با همّت و توکّل، به میدان آمدند و نهتنها اراضی آسیبدیده بازسازی شد، بلکه شرکت به سوددهی بالایی رسید.
مردانی که سمبل استقامت شدند
اما در میانه این سیل، تصویر مردانِ نیشکر، بدل به سمبلی برای ایستادگی شد؛ تصویری از مردانی که به آب زدند و تا کمر در سیلاب فرورفتند تا مانعی برای ورود آب به کارخانه شکر ایجاد شوند.
حکایت نیشکر دهخدا، حکایت نبردِ ارادههاست؛ غلبه بر تازیانه بیرحم خشکسالی و سیل ویرانگر. عرصه نیشکر دهخدا، عرصه همّت و پشتکار است و توکّل؛ ساحتِ چنگ و دندان در سنگر تولید برای نشاندن دوباره ردایی سبز بر شانههای زمین.
این همّت و توکل در کنار تجربه و تخصص در صنعت نیشکر، رمز شعار «ما میتوانیم» است که پیر فرزانه انقلاب، در جایجای وطن، جاری کرد و بر پایه اعتقاد به این شعار، نیشکرِ سیلابزده و خشکیده، اکنون به مرحلهای از فعالیت تاریخی خود رسیده است که میزبانی برای سومین جشنواره شکرستان شده است.
نیشکر دهخدا پس از این همه مصائب و مشکلات، اکنون، استوارتر از گذشته، بهپیش میرود و بسانِ نامش، در تاریخ ایران اسلامی ماندگار خواهد ماند.