مذاکره با سایه ها؛ روایت توقف در عمان از لنز بازی ها و تهاجم ها

این روزها، ایران و آمریکا با هم مذاکره نمی کنند؛ با سایه های یکدیگر حرف می زنند. سایه هایی که ناشی از بی اعتمادی تاریخی اند. در این وضعیت، شاید آنچه بیشتر از تکنیکهای سیاسی اهمیت دارد، بازسازی فهم انسانی از دیگری است.

وقایع صنعت – در گرمای مه آلود دیپلماسی خلیج، دور چهارم گفتوگوهای ایران و آمریکا در عمان به سکوت رسید. نه شکست، نه توافق؛ فقط وقف های در یک بازی ناتمام. اما این سکوت، خودش پر سرو صداتر از فریادهاست. انگار طرفین در حال گوش دادن به پژواک حرف هایی هستند که هنوز زده نشده اند.

استعفای مشاور امنیت ملی ترامپ، که تا همین دیروز طراحی گر پرده های پشت این مذاکرات بود، تنها یک اتفاق سیاسی نیست. از منظر نوعی منطق رفتاری در روابط، استعفای او به معنای تغییر بازیگر و تغییر قواعد صحنه است. در یک تعامل دوطرفه با اطلاعات ناقص، وقتی یکی از بازیگران کلیدی ناگهان حذف شود، طرف مقابل دچار تعلیق استراتژیک میشود، آیا باید منتظر بماند یا حمله کند؟

در همین لحظه، نگرش قدرت محور به میدان می آید. این دیدگاه معتقد است که در جهانی بی ثبات و بدون داور، هر کشور برای بقا باید قدرت را در دست بگیرد. صلح، فقط زمانی اتفاق می افتد که هیچکس جرئت حمله نداشته باشد. پس ایران میپرسد: «آیا آمریکا بعد از رفتن این مرد، نرم تر می شود یا باید سختتر ظاهر شد؟» و آمریکا میپرسد: «آیا ایران از وقفه استفاده میکند تا اهرم فشار بسازد یا به دنبال آشتی است؟»

از منظر برداشت های درونی از سیاست، این لحظه وقفه، یک «تعلیق وجودی» است. لحظه ای که طرفین نه در گذشته ی خصومت زندگی میکنند، نه در آینده ی توافق؛ بلکه در اکنونِ پرابهام سرگردان اند. هیچکدام نمیداند طرف مقابل چه تصویری از او در ذهن دارد. این وضعیت، بیش از آنکه سیاسی باشد، یک بحران در ادراک است.

در عمق این ابهام، نشانه های بیرونی(مصاحبه ها، نشت های خبری، ادبیات رسانه ها) به ما می گوید هر دو طرف دارند در دل افکار عمومی، خود را به عنوان «صاحب ابتکار صلح» معرفی می کنند. این، نشانه ای است از بازی قدرت در پشت پرده.

سه سناریو، سه پایان برای یک بازی متوقف شده

۱. بازگشت به میز مذاکرات با چهرهای جدید
اگر مشاور امنیت ملی جدید از جناح متمایل به مذاکره باشد، بازی مجدد آغاز می شود. اما با شرایط جدید، ایران با کارت های بیشتر، آمریکا با چهره ای متفاوت. در اینجا، بازتنظیم قواعد بازی رخ داده، اما بی اعتمادی همچنان پابرجاست.

۲. تشدید تنش و بازی صفر-صفر
اگر وقفه بهانه ای برای بازسازی اهرمهای فشار باشد(تحریم بیشتر، فعالیت هسته ای گسترده تر)، تعامل وارد فاز تقابل می شود. نگرش قدرت محور این را بهترین فرصت برای یکطرفه سازی موازنه می داند، حذف میز مذاکره و نشاندن رقیب پشت دیوار بازدارندگی.

۳. دراز شدن سکوت، رکود مذاکره و جنگ روایتها
سناریویی که در آن مذاکرات نه شکست می خورند نه ادامه می یابند؛ بلکه در «قاب رسانه ای» زندگی می کنند. هر طرف، روایت خود را می سازد. دیپلماسی به رسانه مهاجرت میکند و افکار عمومی تبدیل به زمین بازی می شود. این، دیپلماسی روایت محور است.

جایی میان روایت و واقعیت

این روزها، ایران و آمریکا با هم مذاکره نمی کنند؛ با سایه های یکدیگر حرف می زنند. سایه هایی که ناشی از بی اعتمادی تاریخی اند. در این وضعیت، شاید آنچه بیشتر از تکنیکهای سیاسی اهمیت دارد، بازسازی فهم انسانی از دیگری است. هرچه نباشد، پشت این پرونده ها، آدمهایی نشسته اند. آدمهایی با ترس، امید، و روایت هایی که می خواهند آینده را بازنویسی کنند، اما فعلاً در صفحهی «وقفه»، گیر کرده اند.

عمران بائوج پژوهشگر روابط بین الملل

https://vaghayesanat.ir/714208کپی شد!
9379
اخبار پیشنهادی

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *