وقتی مرزها در مغزها ذوب می شوند؛ طلوع ژئوپلیتیک ذهن در جهان نئو تکنو اکونومیک

جهان نئو تکنو اکونومیک، اگرچه پر از پیچیدگی و الگوریتم است، اما هنوز به یک چیز نیاز دارد: به انسانهایی که میان داده و اخلاق، میان فهم و ایمان، تعادل برقرار کنند. آینده از آنِ ملت هایی است که هوش را با وجدان، و قدرت را با معنا پیوند دهند.

وقایع صنعت  – در قرن های گذشته، جهان نقشه ای از خاک بود. دولت ها مرز می کشیدند، ارتش ها می تاختند، نفت و فولاد معیار قدرت بودند. اما اکنون، در قرن بیست ویکم، نقشه ها خاموش شده اند و سرزمین های جدیدی درون مغز انسان گشوده می شود. مرزهای آینده دیگر روی زمین نیستند؛ در نورونها، در دادهها، در الگوریتم هایی پنهان اند که می دانند ما چه می خواهیم، پیش از آنکه خود بدانیم.

فصل اول: جهانِ بی مرزِ ذهن ها
در جهان نئوتکنواکونومیک، جنگها بی صدا رخ می دهند — در صفحه ی گوشی ها، در پلتفرم های هوش مصنوعی، در میدان ادراک انسان. دولت ها دیگر با توپ و تانک نمی جنگند، بلکه با داده و الگوریتم. و آنکه مغزها را بهتر بشناسد، بر جهان فرمان میراند.

در دهلی، مهندسان هندی در اتاق هایی شیشه ای، مغز دیجیتال جهان را می نویسند. در پکن، دولت بر «جریان احساس جمعی» حکومت می کند نه فقط بر جمعیت. در سیلیکونولی، غول هایی چون گوگل و اپن ای آی، آر ام آر ام «هوش بشری» را به مالکیت اقتصادی بدل کرده اند. هر کلیک، هر مکث، هر نگاه، ذره ای از ادراک ماست که در بازار جهانی داده، به ارزش تبدیل می شود.

فصل دوم: از خاک تا فکر — اقتصاد ادراک
جهان قدیم ثروتش را از زمین می گرفت؛ جهان امروز ثروتش را از ذهن می گیرد. نفت قرن بیستم، «داده» قرن بیست ویکم است، اما مهم تر از داده، «فهم» است — چون داده بی فهم، همان شنِ بی طلاست.

کشورهایی که توانسته اند داده را به فهم و فهم را به قدرت تبدیل کنند، فاتحان جدید تمدن اند. چین با جاده ابریشم دیجیتال، امپراتوری ادراک ساخته است. آمریکا با هوش مصنوعی و پردازش زبان، شبکه ای از سلطه نرم پدید آورده است. اروپا با قوانین اخلاق داده، خود را داور وجدان دیجیتال جهان کرده است. اما پرسش بنیادین این است: کدام ملت میتواند ذهن را آزاد نگه دارد در جهانی که ذهن، میدان رقابت قدرت شده است؟

فصل سوم: امنیت ملیِ احساس
امنیت در قرن جدید یعنی امنیت ذهن و احساس. جنگ ها دیگر برای اشغال شهرها نیستند؛ برای اشغال ادراکها هستند. وقتی الگوریتم ها میدانند به چه چیز علاقه داری، از چه میترسی، به چه رأی میدهی — دیگر نیازی به اشغال کشور نیست؛ ذهنت را اشغال کرده اند. این همان «جنگ ادراکی» است: در آن، رسانه ها، پلتفرم ها و مدلهای هوش مصنوعی، تبدیل به توپخانه های شناختی می شوند که جهانبینی انسان را شکل می دهند. پس، امنیت ملی آینده، یعنی حفاظت از خودآگاهی جمعی در برابر نفوذ الگوریتمی.

ملت ها باید بیاموزند چگونه شهروندانشان را از استعمار داده نجات دهند — نه با سانسور، بلکه با سواد شناختی، شفافیت الگوریتمی و آگاهی دیجیتال.

فصل چهارم: اخلاق بهمثابه راه نجات تمدن
اما در میان این هیاهوی داده و قدرت، هنوز چیزی انسانی باقی است: اخلاق. اگر قرن بیستم با سرعت صنعت شناخته می شد، قرن بیست ویکم با وجدان تکنولوژی سنجیده خواهد شد. توسعه پایدار دیگر فقط به معنای درخت و انرژی نیست؛ یعنی پیوند اخلاق فناوری با کارایی اقتصادی. کشورهایی که این توازن را بفهمند — یعنی بدانند هر الگوریتم باید با عدالت همنوا باشد — نه تنها ثروتمند، بلکه ماندگار خواهند بود.

فناوری بدون اخلاق، جهان را هوشمند می کند اما بی روح؛ اقتصاد بدون وجدان، جهان را پرپول می کند اما بی معنا. اما جایی که اخلاق و هوش دست در دست هم دهند، تمدنی متولد می شود که آینده را می سازد نه فقط مصرف میکند.

فصل پایانی: امید در عصر ذهنهای شفاف
طلوع قرن جدید را می توان در یک جمله خلاصه کرد: «قدرت، دیگر در مرزها نیست — در مغزهاست.»

اما این حقیقت نه تهدید است، نه ترسناک؛ زیرا هر مغز بیدار شده، خود یک ملت است. هر ذهنِ آگاه، یک سرزمین آزاد. و هر انسانِ دانا، مرزی تازه در تاریخ.

جهان نئو تکنو اکونومیک، اگرچه پر از پیچیدگی و الگوریتم است، اما هنوز به یک چیز نیاز دارد: به انسانهایی که میان داده و اخلاق، میان فهم و ایمان، تعادل برقرار کنند. آینده از آنِ ملت هایی است که هوش را با وجدان، و قدرت را با معنا پیوند دهند.

عمران بائوج/ پژوهشگر روابط بین الملل، فلسفه تکنولوژی و اقتصاد سیاسی آینده محور

https://vaghayesanat.ir/715166کپی شد!
742
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *